به گزارش ایرانپژواک، بارورسازی ابرها بار دیگر به کانون اختلاف درون سازمانی سازمان هواشناسی کشور تبدیل شده است.
سحر تاجبخش مسلمان رئیس سازمان هواشناسی اواخر ماه گذشته در حاشیه برگزاری نمایشگاه حملونقل و لجستیک صراحتاً از اثرگذاری بارورسازی ابرها در همکاری با وزارت نیرو خبر داد.
موضعی که بهطور طبیعی بهعنوان خط رسمی سازمان تلقی میشود. با این حال در سطحی پایینتر از هرم مدیریتی رئیس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی تصویری کاملاً معکوس ارائه میدهد و با اتکا به برخی تجربههای جهانی، اساس کارآمدی بارورسازی را زیر سئوال برده است.
محور اصلی استدلال وظیفه بارورسازی ارجاع مکرر به گزارشهایی از آمریکا و استرالیاست؛ گزارشهایی که ادعا میشود پروژههای بارورسازی در آنها یا بینتیجه بوده یا اثرگذاری اولیهشان بعداً تعدیل شده است.
اما پرسش اساسی اینجاست که آیا این گزارشها واقعاً «سند شکست جهانی» بارورسازی هستند یا صرفاً نمونه هایی محدود، تفسیربردار و خارج از بستر تصمیمگیری علمی و اجرایی کشورها؟
اول باید به این نکته توجه داشت که تعدیل نتایج اولیه پروژههای علمی نشانه شکست نبوده و بخشی طبیعی از فرآیند علم است.
کاهش ادعای افزایش ۲۰ درصدی بارش به ارقام پایینتر بهمعنای «صفر شدن اثر» نیست، بلکه نشان میدهد اندازهگیری دقیق اثر بارورسازی، پیچیده و نیازمند دادههای بلندمدت است. تبدیل این واقعیت علمی به گزارهای کلی مبنی بر «ناموفق بودن بارورسازی در جهان» نوعی سادهسازی و تعمیم نادرست محسوب میشود.
دوم آن که استناد به ممنوعیت بارورسازی در برخی ایالتهای آمریکا بیش از آنکه یک استدلال علمی باشد یک برداشت سیاستزده از تصمیمهای محلی است.
ممنوعیتهای ایالتی الزاماً بر پایه ناکارآمدی علمی شکل نگرفتهاند، بلکه اغلب ریشه در اختلافات حقوقی یا مناقشات بین ایالتی دارند. این تصمیمها نه مقاله علمیاند و نه نتیجه یک اجماع قطعی در جامعه هواشناسی جهان.
نکته مهمتر آن است که اگر بارورسازی ابرها در سطح جهانی تا این اندازه بیاثر و شکستخورده بود، اساساً چرا دهههاست در کشورهای مختلف از آمریکا و چین گرفته تا روسیه و برخی کشورهای آسیایی بهعنوان یک ابزار مکمل مدیریت منابع آب حفظ شده و توسعه یافته است؟
ادامه سرمایهگذاری، پژوهش و اجرای هدفمند این پروژهها نشان میدهد جامعه علمی جهان بارورسازی را نه یک افسانه شکست خورده بلکه یک فناوری مشروط و وابسته به شرایط میداند.
از این منظر اظهارات رئیس مرکز ملی اقلیم خشکسالی سازمان هواشناسی که همزمان بر تفاوت شدید اقلیم ایران با آمریکا و استرالیا تأکید میکند با استناد او به ناکامیهای همان کشورها در تناقض آشکار قرار میگیرد.
اگر اقلیم ایران قابل قیاس با آنها نیست چگونه میتوان نتایج منفی ادعایی آنها را مبنای رد بارورسازی در ایران قرار داد؟
این تناقض زمانی پررنگتر میشود که رئیس سازمان هواشناسی بهعنوان مقام بالادستی از اثرگذاری بارورسازی سخن میگوید. در چنین شرایطی طرح روایتهای متضاد از سوی مدیران زیرمجموعه نهتنها افکار عمومی را سردرگم میکند، بلکه اعتبار سیاستگذاری علمی سازمان را نیز زیر سئوال میبرد.
مسئله اصلی نه اثبات معجزه آسای بارورسازی و نه انکار مطلق آن است، بلکه دفاع از یک رویکرد عقلانی و علمی است که بارورسازی را بهعنوان ابزاری مکمل، قابل بهبود و نیازمند پژوهش بومی میبیند.
حمله به این ابزار با استنادهای گزینشی از تجربههای جهانی آن هم در تضاد با موضع رسمی رئیس سازمان، بیش از آنکه نقد علمی باشد، نشانهای از ناهماهنگی مدیریتی و فقدان روایت واحد در یکی از حساسترین نهادهای اقلیمی کشور است.
انتهای پیام

ارسال نظر